صدای هق هق میاد گوشامو تیز می کنم آره صدا انگار از اتاق سرهنگه نزدیکتر میشم و صدا بلندتر.
سرهنگ:تو فلان فلان شده با اجازه کی از در پادگان رفتی بیرون؟سرباز:جناب من که کاری نکردم رفته بودم واسه زنو بچچم یه لقمه نون در بیارم .
سرهنگ:غلط کردی قبل از سربازی باید فکر این روزارو میکردی.
سرباز:به خدا یه هزار تومنی نداشتم فردا با چه رویی میرفتم خونه شما خودتو بزار جای من.
سرهنگ:به من هیچ ربطی نداره هیچ فکر کردی تو که نبودی اگه اینجا آتیش میگرفت باید چه گلی به سرت میگرفتی مثلا ما تو رو گذاشتیم نگهبان اینجا باشی ابله!
سرباز:صد ساله این پادگان سورو مورو گنده مثل کوه پابرجاست حالا با چند ساعت نبودن من آسمون به زمین میاد؟
سرهنگ:فکر کردی که چی؟یه لحظه غفلت یه عمر پشیمونی به بار میاره.حالا چیکار میکردی منظورم بیرونه پادگانه ؟
سرباز:گردو می فروختم.
سرهنگ:باریکلا پس مغازه خشکبار فروشی داری.
سرباز:نه جناب سرهنگ گردو تازه رو میشکنم مغزشو میندازم تو آب.من پشت چراغ قرمزا دستفروشی میکنم این آخرین کاره که گیر آوردم.
سرهنگ:ناامیدم کردی حالا چند وقته اینکارو میکنی ؟
سرباز:از اوله سربازی.آخه جناب من فرزکارم اما چون خدمت میکنم اوستام منو انداخت بیرون گفت من بدردش نمی خورم یه فرزکار تمام وقت پیدا میکنه.
هرجا دیگه ام رفتم گفتن تو کارت حساب کتاب نداره معلوم نیست کی میای کی میری.
سرهنگ:این مشکله خودته مگه من مادرتم که با من دردو دل میکنی؟
سرباز:نه نیستین اما گفتم شاید منو درک کنین.
سرهنگ:برگه بازداشتتو پر کردم برو خودتو به افسر بازداشتگاه معرفی کن.
سرباز:پس تو این چندروز خانوادم چی بخورن پسرم شیرخواره زنم دست تنها چیکار کنه تورو خدا گذشت کنین.
جای دوری نمیره بخدا من یه پدرم!
پس نوشت: به چه جرمی؟ فقط به جرم روزی حلال؟ تو این دوره و زمونه باید دزدی کرد ...
دزدی هم واسه اهلش اومد داره نه این سرباز بدبخت!...
"ندارها" رو دیدی؟...به نظرم اصل حرفو زده...
اگه راس راسی دزد نباشی تهش میشی آخرت علی...تنهایی و بغض...